شهید امامقلی جعفرزاده خطاب به مردم تأکید کرد: مردم، ولایت فقیه یک حقیقت غیر قابل انکار است، این حقیقت را بپذیرید.
شهید امامقلی جعفرزاده بهمن ماه سال 1324 در شهر سامان زادگاه عمان و دهقان سامانی از شعرای به نام ایران، در یک خانواده مستضعف به دنیا آمد.
او که تنها فرزند این خانواده بود، را نذر امام رضا(ع) کردند و مدت هفت سال لباس سفید به او پوشانده و کفنپوش امام رضایش ساختند و به اندازة موهای سرش سکه به حرم امام حسین(ع) ریختند.
پدر و مادر متدین او از همان اول پیوندش را با ائمه طاهرین(ع) مستحکم ساختند به لحاظ همین امر بود که لحظهای از یاد آنان غافل نمیشد و همه کارهایش در جهت و خواست ائمه اطهار(ع) بود.
شهید امامقلی جعفرزاده تحصیلات ابتدائی خود را در شهر سامان به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل به شهر اصفهان رفت، در سال 1341 وارد صحنة سیاست و مشغول کارهای زیرزمینی که به وسیله روحانیت مبارز رهبری میشد، گردید و به پخش اعلامیه و نوارهای امام و رسالة امام پرداخت.
وی در سال 1345 به خدمت سربازی اعزام شد، دوستان هم دورهاش میگویند، در سال 1346 عکس امام(ره) را به آنها نشان میدهد و میگوید: روزی این زعیم عالیقدر حکومت اسلامی را پیاده خواهد کرد.
در سال 1347در کارخانه ذوب آهن اصفهان مشغول فعالیت شد و در سال 1349 برای دیدن دورة یکساله از طرف کارخانه ذوب آهن اصفهان عازم شوروی شد، پس از بازگشت از شوروی فعالیتهای خویش را دوباره از سرگرفت و با مبارزان منطقه چهارمحال و اصفهان مانند برادران، صلواتی، پرورش، آیتالله طاهری، حجتالاسلام میرزائی امام جمعه زرین شهر و شهدائی چون ترکی، فولادی ارتباط تنگاتنگ داشت.
در آن خفقان رژیم دیکتاتوری پهلوی، به ایجاد نمایشگاههای کتاب در فولادشهر، شهرکرد، سامان همت گماشت و همچنین در سایر شهرستانها نمایشگاههای کتاب بسیاری تشکیل داد، او در این نمایشگاهها به روشنگری افکار تودههای مردم میپرداخت و به کارهای تشکیلاتی اهمیت بسیار میداد.
شهید جعفرزاده همچنین همراه با سایر برادران مکتبی و مبارز نسبت به تشکیل جلساتی چند در فولادشهر همت گماشت، شهری که به دلیل رواج فرهنگ فاسد طاغوتی از معنویت در آن اثری نبود.
او بارها هزاران اعلامیه حضرت امام(ره) را مخفیانه و با چابکی، زیرکی و بدون ترس از عوامل ساواک به داخل کارخانه ذوب آهن اصفهان میبرد و پخش میکرد، در چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، در حالی که در مسجد سید اصفهان سخنرانی میکرد، دستگیر شد.
در زمان پیروزی انقلاب زحمات زیادی کشید، او تمام مال و جان خویش را فدای مکتب اسلامی ساخته بود، لحظهای از یاد خانوادههای زندانی، تبعیدی و خانوادههای بیسرپرست و مستضعف غافل نمیشد و با انجمن مددکاران و صندوق قرضالحسنه اصفهان همکاری داشت، به معنای واقعی کلمه مقلد امام(ره) و معتقد به ولایت فقیه بود، به امام (ره)عشق میورزید و او را الگوی خویش قرار داده بود.
در زمان پیروزی انقلاب به همراه دیگر برادران مبارز کارخانه ذوبآهن را به اعتصاب کشاندند، وی دارای بینش سیاسی قوی بود و هیچگاه در مسائلی که در مملکت به وجود میآمد، اشتباه نمیکرد.
در اول انقلاب که حجم زیادی از حملات ناجوانمردانه منافقان و ملی گراهای دروغین متوجه آیت الله مظلوم دکتر بهشتی و سایر شخصیتهای انقلابی بود، ایشان به آنها عشق میورزید و میگفت: روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب جمهوری بر مردم ثابت میشود.
شهید جعفرزاده توصیه میکرد که از روحانیت مبارز دفاع کنید، همیشه شهادت را از خدا آرزو میکرد و در قبال خون شهدا احساس تعهد میکرد.
او در بیست و نهم مهرماه 1360 به سمت فرماندار شهرکرد انتخاب شد، در تاریخ یکم دیماه وقتی که به اتفاق همراهانش از بازدید جبههها برمیگشت تصمیم میگیرند به حرم امام رضا(ع) بروند و زیارت کنند.
پس از زیارت معشوق و کمی استراحت در شهر مشهد موقع خروج از اقامتگاه خود مورد شناسائی قرار میگیرند و به دست منافقان جنایتکار به درجه شهادت نائل آمدند.